آشنایی با ترجمه و شغل مترجمی
در صورتی که بخواهیم مفاهیمی را با مردمان سایر فرهنگ ها به اشتراک بگذاریم و با آنها ارتباط برقرار کنیم، ترجمه به امری لازم الاجرا تبدیل خواهد شد. مترجمبودن دو شرط لازم و ضروری دارد: شیفته زبان بودن و در کنار آن داشتن دانشی عمیق و کافی درباره حداقل دو زبان. کار ترجمه از جمله مهارت هایی است که علاوه بر جنبه فنی، جنبه ای سلیقه ای و فردمحور نیز دارد. در این مقاله سعی می کنیم با نگاهی کلی (از دیدگاه فردی و نه تخصصی) به مقوله ترجمه بپردازیم. در وهله اول به ویژگی های عمومی کار ترجمه خواهیم پرداخت تا مخاطبین عمومی درک دقیق تری نسبت به شرایط و فرایند این شغل پیدا کنند. سپس بعضی از جنبه های کار ترجمه را که ممکن است دانستن آنها جالب باشد مطرح خواهیم نمود و با نگاهی نزدیک تر، چالش های روزانه ای را که مترجمین در کار خود با آنها مواجه می شوند بررسی می کنیم.
ترجمه و انواع آن
به طور کلی، ترجمه را می توان انتقال یک متن از زبانی به زبان دیگر تعریف نمود. ترجمه شامل تفسیر معنی متن مرجع و به دنبال آن، تولید یک متن جدید است که می توان آن را معادل متن اصلی اما در زبانی دیگر دانست. در واقع، ترجمه، انتقال مفاهیم از زبانی به زبان دیگر است. مترجم سعی می کند که طی این فرایند، هم مفاهیم و هم سبک نوشتاری را بدون تغییر باقی بگذارد، اما معمولاً تفاوت های بین دو زبان اجازه حفظ هر دوی این موارد را نمی دهد. همین مسأله مترجم را وادار به تصمیم گیری هایی می کند که می تواند بسته به ماهیت متن و هدف ترجمه متفاوت باشد و نتایج متفاوتی را نیز رقم بزند. انواع ترجمه را می توان در یک دسته بندی کلی به صورت زیر تفکیک نمود:
ترجمه عمومی: ترجمه متون عمومی، خبرها و مقالات غیرتخصصی
ترجمه ادبی: ترجمه متون ادبی، اشعار...
ترجمه علمی: ترجمه متون علمی و حوزه های سلامت
ترجمه فنی: ترجمه متون شاخه های مختلف فنی و مهندسی
ترجمه حقوقی: ترجمه متون حوزه حقوقی و قانونی (با ترجمه رسمی یکی نیست)
ترجمه رسمی: ترجمه رسمی اسناد و مدارکی که نیازمند تأییدات قانونی هستند. این نوع ترجمه تنها توسط مترجم رسمی و مورد تأیید انجام می شود.
بنابراین، فرد مترجم ابتدا باید بداند که با چه نوع متن و ترجمه ای روبرو است. بدیهی است که ترجمه یک دستورالعمل فنی نسبت به ترجمه یک متن ادبی، دست مترجم را در اعمال نمودن سبک و برداشت های شخصی کمتر باز خواهد گذاشت و در موارد دیگر نیز تفاوت هایی به این شکل وجود دارد. هنر ترجمه علاوه بر نکات زبانی، از جنبه های مختلف فرهنگی، فکری و معیشتی مردمانی که به زبان مورد نظر صحبت می کنند نیز تأثیر می پذیرد. از سلیقه غذایی یک ملت گرفته تا ادبیات و نظام آموزشی و تاریخ و اعتقادات مذهبی جامعه، دانستن هرچه بیشتر این مسائل می تواند به دانش زبانی مترجم بیافزاید.
مترجم می بایست تمامی این مشخصه ها و عادات فرهنگی و رفتاری هر دو فرهنگ مورد بحث را (فرهنگ های مرتبط با زبان مبدأ و زبان مقصد) در فرایند ترجمه دخیل کند. در واقع لزوم داشتن چنین دانش دقیق و مشروحی از فرهنگ ها و سنت های هر دو کشور، در این راستا است که بتوان مفاهیم اصلی متن را با در نظر داشتن مخاطبین هدف آن به بهترین شکل حفظ کرد. شاید بتوان مترجمین را به نویسندگانی تشبیه کرد که اثر خود را از نقطه صفر آغاز نمی کنند، بلکه این فرایند را از متنی از پیش نوشته شده که باید از زبانی به زبان دیگر درآید شروع کرده و همزمان به تطبیق دادن این متن می پردازند.
کار مترجم تنها انتخاب واژگان معادل و رعایت نکاتی نحوی نیست، چنانکه خیلی اوقات متونی که از نظر واژگان و اصول نحوی صحیح ترجمه شده اند، برای خوانندگان آنگونه که باید شفاف و قابل فهم نیست. مترجم باید متنی را بوجود آورد که خواننده بتواند از طریق آن، به وضوح و به راحتی پیام متن اصلی را دریافت کند. خواننده متن ترجمه شده، اطلاعی درباره نسخه اصلی و مبدأ ندارد و نیازی هم نیست که داشته باشد، اما مهم است که متن پیش روی خود را به درستی بفهمد. از این جنبه، هدف ترجمه ایجاد ارتباطات مؤثر است.
دشواری های کار ترجمه
معانی می توانند به چندین شکل مختلف «تفسیر» شوند. بنابراین حین ترجمه نیز، مترجم می تواند یک جمله یا زنجیره ای از کلمات کنار هم را به طرق مختلفی تفسیر کند و مسلماً این برداشت های متفاوت منجر به ترجمه های متفاوتی از سوی یک مترجم خواهد شد. سوال این است: کدام روش تفسیر درست خواهد بود؟
برای مثال، اگر نویسنده یک متن ادبی از آرایه های ادبی همچون قافیه یا وزن استفاده کرده باشد، فرایند ترجمه پیچیده خواهد بود. در چنین حالتی، تلاش مترجم بر این خواهد بود که میان دو نیاز پیش آمده تعادلی مناسب برقرار کند: از یک سو، سعی کند که فرم زبانی و ادبی متن را تا حد امکان حفظ کند و از سوی دیگر، تا جایی که ممکن است به محتوای متن پایبند باشد. اما گاهی اوقات، برقراری این تعادل تا حدی دشوار است که پایبندی به ساختار ادبی متن، تغییراتی اساسی در محتوای ترجمه شده بوجود می آورد و یا اصرار بر حفظ درون مایه محتوایی، نگهداری فرم هنری و ادبی را عملاً ناممکن می کند.
گاهی نیز بعضی عبارت ها یا کلمات را «ترجمه ناپذیر» می دانیم. چرا که ممکن است در هر زبان کلماتی وجود داشته باشد که در زبان های دیگر معادل تک کلمه ای ندارند و باید دست کم یک جمله را به ترجمه آنها اختصاص داد. تازه اگر بتوان در قالب یک جمله مفهوم مورد نظر را انتقال داد! زبان بازتابی از چگونگی درک مردم فرهنگ های مختلف از جهان پیرامونشان است.
به طور کلی اگر بخواهیم برای فرایند ترجمه یک اصل اساسی تعریف کنیم به این شکل است: یک متن ترجمه شده می بایست هم نسبت به مفهوم متن اصلی پایبند باشد و هم جنبه های زبانی و قواعد نحوی زبان مقصد را رعایت کند. امروزه تقریباً در تمام جهان، مترجمین ملاحظات و فنون کاری خود را بر بنیان این اصل پایه گذاری می کنند یا دست کم چنین انتظار می رود. با این حال همانگونه که ذکر شد، رسیدن به یک تعادل ایده آل در این خصوص، از جمله مسائلی است که مترجمین در کار خود دائما با آن روبرو هستند و از این رو می توان آن را چالش همیشگی کار ترجمه دانست.
این مطلب را به اشتراک بگذارید